افسون (شبنمقلیخانی): بشین شطرنج بازی کنیم کاوه: من بلد نیستم افسون (شبنمقلیخانی): نترس! با من بازی کنی ممکنه ببازی اما بردن رو هم یاد میگیری 🎥 مانکن ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ببخشید که بابات شدم پسرم گریه نکنی ها ولی نه گریه کن اصلا گریه مال مرده اما سرشو باید بالا بگیره و گریه کنه 📽 حوض نقاشی ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ آدم دوست داره همینجوری بشینه جلوت زل بزنه بهت نگات کنه غرق شه توو روت 🎥 لانتوری ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ آدمها گریه میکنند نه به این دلیل که ضعیف هستند بلکه به این دلیل که سالهای زیادی قوی بودهاند 🎥 Transcendence ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ نمیشه تا آخر عمر یه پات اینور جوب باشه یه پات اونور جوب بالاخره یه جا جوب گشاد میشه 🎥 The Past ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ توی اين مملکت بخل، حسادت و تنگ نظری شغل دوم همه مردمه 🎥 خانهایرویآب ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ زندگی به من آموخت تنها چیزی که با مرور زمان درست میشه، ترشیه بقیه چیزا با پول همون لحظه درست میشه 🎥 کلاه قرمزی ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ مجری: تنبلی مادر همه بدبختیاست پسر عمه زا: باشه به هر حال مادره "احترامش واجبه" 🎥 کلاه قرمزی ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ خداوند به ما خدمت بدهد به شما توفیق کنیم 📽 مارمولک ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ گاهی زنده موندن سخت تر از مردنه 🎥 سال های دور از خانه ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ یه نخ سیگار میدی؟
*@@*******@@* درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند معنی کور شدن را گره ها می فهمند سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
o*o*o*o*o*o*o*o نیسان وانت شاخ به شاخ رفته بود زیر کامیون میگفتن رانندش مُرده تنها چیزی که میشد از لاشه ی ماشین تشخیص داد نوشته پشتش بود “دوستم بدار ! شاید فردایی نباشد ” ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ پیرمرد همسایه آلزایمر دارد امروز صبح بیخودی شلوغش کرده بودند او فقط یادش رفته از خواب بیدار شود ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ مادرا به گردن خدا حق دارن ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ هوای هم را نداشته باشیم خفه خواهیم شد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بعضی از آدمها مثل قوطی کنسرو میمونن وقتی میبینین باد کردن یعنی خراب شدن و باید بندازینشون دور ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ مرا تا بزن ، به قرینه هم تا بزن میخواهم تنها درگیر نیمه خودم باشم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کاش یاد بگیریم اگه به یکی دست دادیم … به بقیه پا ندیم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ وقتی اولین احساس مادرم به من “تهوع” بود از دیگران توقعی ندارم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ صفحه ی آخر شناسنامه زیاد مهم نیست گاهی باید تو آیینه خوب نگاه کنی ببینی هنوز زنده ای یا نه !؟!؟ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کاش خدا روی بعضی از آدمها با ماژیک قرمز علامت میگذاشت تا ما بدونیم باید بیشتر مطالعه شون کنیم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ حوا بودن تاوان سنگینی دارد وقتی آدم ها برای هر دم و بازدم به هوا نیاز دارند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کسی که تو حرفاش زیاد میگه “بیخیال” بیشتر از همه فکر و خیال داره فقط دیگه حال و حوصله بحث و صحبت نداره ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ چرا همیشه زندگی از دیدن خنده من لجش می گیرد ؟ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ زندگی به من آموخت که همیشه آماده دفاع از حمله احتمالیِ کسی باشم که به او محبت فراوان کردم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ گفتم : چند سالته پسر ؟ به زور سطل آشغال رو میداد پایین ، بهش میخورد ده ساله باشه آشغالها رو تو پشت موتورش گذاشت و گفت : شونزده گفتم : این آشغالها رو کجا میبری ؟ گفت :میبرم این پایین میدم بازیافت کنن گفتم : چقدر درمیاری ؟ گفت : هرچی بشه خدا رو شکر گفتم : با این سنت بهت گیر نمیدن گواهی نامه نداری پشت موتوری ؟ گفت : تا حالا نشده ، موتورش رو روشن کرد و رفت و من هنوز تو کف این دنیام ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ فکر کنم تو زندگیم یه جایی پیچ پیچیده ولی من نپیچیدم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ مردها بغض میکنند بعد لبخند تقلبی میزنند و در جیبهایشان به دنبال فندک میگردند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بن بست زندگی جاییست که نه حق خواستن دارین نه حق انتخاب ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ پایانی برای قصه نیست چرا که نه گوسفندان عاقل میشوند و نه گرگها سیر ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سخت ترین کار دنیا ترمیم اعتمادیه که از دست رفته ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ نه انگیزه ای برای خواب ، نه انگیزه ای برای بیدار شدن ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ اون چیزی که شما باهاش مُردی ما یه عمره داریم باهاش زندگی میکنیم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کبوترها که جز پرواز آزادی نمی خواهند نباید در حصار میله ها با دانه ای گندم به او تعلیم ماندن داد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ شاید کم رنگ باشم اما هرگز دو رنگ نیستم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ حرفی برای گفتن اگر بود ، دیوارها سکوت نمی کردند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ گفت : با مادر یه جمله بساز گفتم : من با مادر جمله نمیسازم ، دنیامو می سازم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سکوت متن ساده ای است که اشتباه خوانده می شود o*o*o*o*o*o*o*o اگه چند ماه نبودم خیال نکنین ناراحت بودما یه اتفاق فوق العاده بد واسم افتاد طوری که شب و روزم گریه شده بود همه یک خانواده ایم آدم که از خونوادش ناراحت نمیشه
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کلاس دوم دبستان شیفت بعد از ظهر بودم، باران تندی میبارید آن روز صبح یک چتر هفت رنگ دسته قرمز خریده بودم، وقتی ب مدرسه رفتم دلم میخواست با همان چتر زیبایم زیر باران بازی کنم اما... زنگ خورد هر عقل سالمی تشخیص میداد ک کلاس درس واجب تر از بازی زیر باران است یادم نیست آنروز آموزگارم چ درسی ب من آموخت،اما دلم هنوز زیر همان باران توی حیاط مدرسه مانده بعد از ان روز شاید هزاران بار دیگر باران باریده باشد و من صدبار دیگر چتر نو خریده باشم اما... آن حال خوب هشت سالگی هرگز تکرار نخواهد شد این اولین بدهی من ب دلم بود ک در خاطرم مانده بعد از ان روز هر روز ب اندازه تک تک ساعت های عمرم ب دلم بدهکار ماندم ب بهانه عقل و منطق از هزار و یک لذت چشم پوشیدم از ترس انکه مبادا انچه دلم میخواهد پشیمانی ب بار اورد، خیلی وقت ها سکوت اختیار کردم اما حالا بعضی شبها فکر میکنم اگر قرار بر این شود ک من صبح فردا را نبینم چقدر پشیمانم از انجام ندادن کارهایی ک ب بهانه منطق حماقت نامیدمشان حالا میدانم هر حال خوبی سن مخصوص ب خودش را دارد ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ محمود دولت آبادی
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم